سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]

زیتون سرخ (گنجینه شعرهای غزه)

 
 
رباعی(پنج شنبه 87 دی 19 ساعت 7:31 عصر )

برای حکام عرب:

 

چون جان به کفی به غزه عازم بودید

با هر هدفی به غزه عازم بودید

در زیر خرابه ها اگر گنجی بود

از هر طرفی به غزه عازم بودید!

 

هرچند هزار بار، از آن خواندی

از راه صلاح و دین و ایمان خواندی

ای قاری مصر! با برادر کشی ات

امروز تو از کدام قرآن خواندی؟!

 

اینها که به صوت قاریان دل بستند

از سجده کافرانه شان سر مستند

اهرام ثلاثه شان ز اسرائیل است

اضلاع مثلث یهودی هستند

 

هر قدر بگوییم در این باره کم است

از غزه هر آنچه می رسد موج غم است

هرگز غم همسایه ندارند اعراب

پیداست شعاع دیدشان تا شکم است!

 

ای کاش به شیعیان محبت کردن

از حرمله اعلام برائت کردن

امروز پس از زیارت عاشورا

زیباست به شمر غزه لعنت کردن

 

در نام حماس نام حزب الله است

در حرکتشان قیام حزب الله است

با عشق حسین(ع) جنگ تا پیروزی

این تازه ترین پیام حزب الله است

 

در هر گذری مزارها می بینند

 خون دل لاله زار ها می بینند

نعش زن و کودک است بر دوش نسیم

چیزی که خبرنگارها می بینند

 

ای غزه! تو را عشق رها خواهد کرد

خون، خاک تو را کرببلا خواهد کرد

دستی که حماس را حسینی کرده ست

آخر گره از کار تو وا خواهد کرد

 

در خون خود آرام بگیر ای غزه

عذر همگان را بپذیر ای غزه

جدی نگرفتند جراحاتت را

 دنیا همه خوابند بمیر ای غزه

 

 

 

 

اینجا همه از قضا نظامی هستند

در صحنه ی کربلا نظامی هستند

گفتند هدف غیر نظامی ها نیست

پس این زن و بچه ها نظامی هستند؟!

 

 امشب خبری جدید دارد غزه:

مسجد  مسجد شهید دارد غزه

از موشکتان نمی هراسد زیرا

تنها به خدا امید دارد غزه

 

ناقوس عزا، زنگ خطر: اسرائیل

تنها سبب رنچ بشر: اسرائیل

ای مشت گره خورده ی من! وقت شعار

صد بار بگو که مرگ بر اسرائیل

 

تا منتظر مهدی عالم گیریم

از گوشه ی چشمان تو خط می گیریم

ما گوش به فرمان تو هستیم آقا!

اصلا تو بگو بمیر، ما می میریم

 

تا چند خورند کودکان تو کتک

ای با لب تو زخم مرا حق نمک

فریاد مصیبتی بلند است ولی

سنگین شده است گوش انصاف فلک

 

دست تو به خون غزه رنگین شده است

از حنجر زیتون به تو نفرین شده است

اولمرت! به ابن سعد آخر چه رسید؟

«شهر ری» آن روز، «فلسطین» شده است

 

بر پهنه ی سجاده، سحر می گرییم

چندی است که با خون جگر می گرییم

از برکت ماجرای غزه است که ما

در هیأت تو قشنگ تر می گرییم

 

خون دیده و گفتیم که باران آمد

انگار دوباره فصل هذیان آمد

قطره قطره به خاک تشنه بارید

امسال بهار در زمستان آمد!

 

در غزه میان کشته ها می گرید

با خاطره ی کرب و بلا می گرید

هرچند شهید غزه در خون خندید

در خاک فلسطین آقا می گرید

 

امروز اگر خانه ی ما ایران است

بی مرزم و نام دیگرم طوفان است

چون آب زلال باش، هرجا تشنه است

جاری بشو... این رسالت باران است

 

هر سال محرم آتشین تر بشود

این زخم به خون تازه ای تر بشود

بایست که امسال در این عاشورا

یک ملت بی پناه بی سر بشود

 

امروز مثلثی در این خاک افتاد

بر صحنه ی درد غزه پژواک افتاد،

امروز درفش کاویان خواهد دید

با یمن حسین شیعه، ضحاک افتاد

 

هم فکر و خیال ندبه خوان در غزه است

هم شاه کریم جمکران درغزه است

او طاقت ظلم را ندارد، آری

بی شک دل صاحب الزمان در غزه است

 

با ناله و زمزمه به غزه برویم

با ساقی علقمه به غزه برویم

این ماه دگر محرم آخر ماست

با مهدی فاطمه به غزه برویم.







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:3  بازدید

مجموع بازدیدها: 26188  بازدید


» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «